English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6468 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
color contrast U تضاد رنگی در زمینه فرش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
Temerchin motife U نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
colours U چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour U چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
gold washing U شستن طلائی [نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
inversions U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversion U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
middle distance U فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
dye sublimation printer U چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
tone-on-tone U [بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
partitions U بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
partition U بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
triad U 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triads U 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
opposition U تضاد
polarity U تضاد
confliction U تضاد
contradiction U تضاد
contradictions U تضاد
polarities U تضاد
polarization U تضاد
antithesis U تضاد
antitheses U تضاد
oppositeness U تضاد
conflicts U ناسازگاری تضاد
conflicted U ناسازگاری تضاد
conflict U ناسازگاری تضاد
economic conflict U تضاد اقتصادی
conflict of interest U تضاد منافع
opposition U مقاومت تضاد
self contradiction U تضاد نفس
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
solid U رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solids U رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
antibiosis U تضاد بین دوموجود زنده کوچک که بیش از یکی از انها در محیط باقی نمیماند
flat paint U زمینه
flash color U زمینه
predisposition U زمینه
sketch U زمینه
sketched U زمینه
backgrounds U پس زمینه
basis U زمینه
tendencies U زمینه
ground note U نت زمینه
design U زمینه
ground U زمینه
ichnograph U زمینه
terrain U زمینه
tendency U زمینه
backgrounds U زمینه
background U پس زمینه
context U زمینه
contexts U زمینه
predispositions U زمینه
settings U زمینه
setting U زمینه
outlining U زمینه
outlines U زمینه
conspectus U زمینه
designs U زمینه
background U زمینه
sketches U زمینه
outlined U زمینه
outline U زمینه
themes U ریشه زمینه
theme U ریشه زمینه
predisposes U زمینه را مهیاساختن
predisposed U زمینه را مهیاساختن
predispose U زمینه را مهیاساختن
ichnography U زمینه سازی
foreground U پیش زمینه
ground colour U رنگ زمینه
ambient U پس زمینه معمولی
background communication U ارتباط پس زمینه
background radiation U تابش زمینه
groundwork U زمینه اساس
intrigue U زمینه سازی
blue print U زمینه ابی
display background U زمینه نمایش
wherein U درچه زمینه
intrigues U زمینه سازی
intriguing U زمینه سازی
background process U فرایندهای پس زمینه
background printing U چاپ پس زمینه
background current U جریان زمینه
predisposing U زمینه را مهیاساختن
background level U تراز زمینه
root U سرچشمه زمینه
roots U سرچشمه زمینه
background noise U صدای پس زمینه
background noise U اختلال پس زمینه
figure ground U شکل و زمینه
planning U زمینه سازی
in this connextion U دراین زمینه
surveys U زمینه یابی
main color U رنگ زمینه
ground color U رنگ زمینه
dominant design U زمینه اصلی
background sound U موسیقی پس زمینه
background music U موسیقی پس زمینه
ambient music U موسیقی پس زمینه
contrasts U رنگ زمینه
contrasting U رنگ زمینه
contrast U رنگ زمینه
host crystal U بلور زمینه
surveyed U زمینه یابی
matrix U زمینه ملاط
contrasted U رنگ زمینه
matrixes U زمینه ملاط
protective ground U زمینه حفافتی
survey U زمینه یابی
contrast U زمینه طرح و سایه
fielded U زمینه رزمی صحرایی
fields U زمینه رزمی صحرایی
It is in short supply. U زمینه اش دربازار کم است
undertone U ته صدا موجود در زمینه
background recalculation U محاسبه مجدد پس زمینه
undertones U ته صدا موجود در زمینه
attitude survey U زمینه یابی نگرش
survey tests U ازمونهای زمینه یابی
predisposing factor U عامل زمینه ساز
field lens adjustment زمینه تنظیم لنز
spectrum of war U جنگ در تمام زمینه ها
spectrum of war U زمینه ها یا طیف جنگ
field U زمینه رزمی صحرایی
contrasts U زمینه طرح و سایه
survey research U پژوهش زمینه یاب
contrasted U زمینه طرح و سایه
contrasting U زمینه طرح و سایه
plat U نقشه کشی زمینه سازی
foreground task U کار یا وفیفه پیش زمینه
basic ground U زمینه و متن اصلی فرش
He talked in this connection (vein). U دراین زمینه صحبت کرد
To pave the way . To prepare the ground. U زمینه رافراهم ( هموار) کردن
ich nographic U وابسته به طراحی و زمینه سازی
grillage U زمینه و طرح مشبک توری و غیره
scenarios U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenario U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
karyolymph U ماده اساسی زمینه هسته سلولی
This painting has a green background. U زمینه این تابلو سبز است
cosmic microwave radiation background U زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
antibiosis U تضاد بین یک میکرب و فراوردهء میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولی میشود
tinct U رنگی
pigmental U رنگی
achromia U بی رنگی مو
ingrain U نخ رنگی
achromatism U بی رنگی
achromatization U بی رنگی
dichroism U دو رنگی
hued U رنگی
trichroism U سه رنگی
trichromatism U سه رنگی
chromatic U رنگی
chromaticity U رنگی
trichromat U سه رنگی
discoloration U بی رنگی
dichromatism U دو رنگی
achromatisation U بی رنگی
achroma U بی رنگی مو
achroma U بی رنگی
colored U رنگی
coloured U رنگی
coloration U رنگی
scarlet U [زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
blurred black ground U زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
belcher U دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
We shall be reasoning on the grounds that. . U روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
positive U تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
opalescence U شیری رنگی
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
color camera U دوربین رنگی
pigmentation U رنگی شدن
blacker U سیاه رنگی
blacked U سیاه رنگی
coloured cement U سیمان رنگی
black U سیاه رنگی
color code U رمز رنگی
colored glass U شیشه رنگی
color graphics U گرافیک رنگی
color television U تلویزیون رنگی
stined glass U شیشه رنگی
color printer U چاپگر رنگی
color trace recorder U رسام رنگی
polychroism U چند رنگی
pencils U مداد رنگی
pentachromic U پنج رنگی
paraffin wax U موم رنگی
oleograph U عکس رنگی
ocellus U حلقه رنگی
monotint U عکس یک رنگی
monotint U نگار یک رنگی
heliochrome U عکس رنگی
heliochrome U عکاسی رنگی
photochromy U عکاسی رنگی
pigment cell U یاخته رنگی
pencilling U مداد رنگی
dye stuff U ماده رنگی
pencil U مداد رنگی
pleochroism U چند رنگی
dyestuff U ماده رنگی
Recent search history Forum search
1Evolution
1ترجمه ی stirling numberبه انگلیسی؟
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1معنی lead lag compensator
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1in this context
1veterans
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com